:: مهدی به میان شیعه بر می گردد ::
شهيد نجفعلي قادري چاشمي
دل نوشته ها
سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, :: 3:32 ::  نويسنده : علي قادري چاشمي

 

:: تفسیر بلند ذوالفقار است این مرد ::

:: انگار بهار در بهار است این مرد ::


:: با تیغ حسین در نیام آمده است ::

:: انگار علی به انتقام آمده است ::


:: ای سید سبز پوش من یا مولا ::

:: ای مرد علم به دوش من یا مولا ::


:: برگرد هنوز بی قرارت هستند ::

:: یک عده عجب در انتظارت هستند  ::


:: آن مرد که بوی سبز باران می داد ::

:: آن پیر که روح بر جماران می داد ::


:: می گفت که عاقبت کسی می آید ::

:: از نسل علی دادرسی می آید ::


:: اما تو نیامدی بهارانم رفت ::

:: افسوس دگر پیر جمارانم رفت ::


:: طفلان نجیب بیشه ها شیر شدند ::

:: مردان غریب جبهه ها پیر شدند ::


:: یک عده به ذکر توبه تطهیر شدند ::

:: یک عده ز دوریت زمین گیر شدند ::


:: برگرد که بر بهارمان می خندند ::

:: یک عده به انتظارمان می خندند ::


:: دستان سیاهی که به خون آلوده است ::

:: گویند که انتظارتان بیهوده است ::


:: افسوس کسی نیست بیا داد برس ::

:: ای صاحب ذوالفقار به فریاد برس ::


:: امواج دلت آبی دریای غریب ::

:: غربتکده ات کجاست مولای غریب ::


:: غربتکده ای که بوی دریا دارد ::

:: صد خاطره از غربت زهرا دارد ::


:: برگرد علی چشم به راه است هنوز ::

:: اسرار دلش در دل چاه است هنوز ::


:: آن چاه پر از ستاره را پیدا کن ::

:: آن سینه پاره پاره را پیدا کن ::


:: برگرد که بر بهارمان می خندند ::

:: یک عده به انتظارمان می خندند ::
 


نظرات شما عزیزان:

امیرعلی جان
ساعت10:10---16 فروردين 1390
به وبلاگ منم سر بزن و به دوستان معرفی کن
برای پیروزی اسلام ومسلمین
و تبادل لینک کنیم من وبلاگ شما را ثبت کردم
خوشحال میشم
مارا در مبارزه با شیطان یاری فرمایید


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

((او رفت سپرد تيغ پيكار به ما، او داد نويد سرخ ديدار به ما، با هجرت سبز خويش تا عرش خدا، داد شهيد درس ايثار به ما)) اين شعر اخرين سروده در آخرين نامه شهيد ميباشد. زندگي نامه شهيد شهيد در سال 1347 هجري شمسي در روستاي چاشم از توابع شهميرزاد-سمنان در خانواده فقير ،اما از لحاظ معنويت وايمان غني بود چشم به جهان گشود،پدر ومادرش نامش را نجفعلي نهادند،شهيد دوران كودكي خود را در آغوش گرم پدر ومادر و كنار برادران وخواهران سپري نمود و فرزند پنجم خانواده بود. نجفعلي ذوران ابتداي و راهنمائي خود را در روستاي چاشم با تلاش وكوشش فراوان همراه با كار وكشاورزي در كنار پدر و برادران خود طي نمود و در اوقات خارج از نحصيل و بهار و تابستان با كار وتلاش و برنامه ريزي مخارج دوران تحصيل خود را فراهم مي نمود ، در اين دوران كه زحمات ملت ايران انقلاب اسلامي به پرچمداري رهبر كبير اسلام امام خميني به بار نشست نجفعلي هم ذر اين دوران گوش به فرمان رهبر ، در صحنه هاي فرهنگي مذهبي وسياسي فعال تر شد و با عضويت در پايگاه حمزه سيد شهداء چاشم برفعاليت هاي خود افزود. او براي ادامه تحصيل به شهر شهميرزاد آمد و در رشته علوم تجربي به ادامه تحصيل پرداخت.روز هاي درسي را به درس و روز هاي تعطيل را به كار وشبها را به نگهباني در بسيج طي مي كرد،ايشان اتاق كوچكي در شهميرزاد اجاره كرده بود كه در و ديوار ان را با پوستر هاي از مردان بزرگ انقلاب پوشانده بود وفضاي ان آكنده از معنويت به طوري كه انسان را از اين دنياي محقر به عالم ابدي هدايت مي كرد، با شدت گرفتن جنگ تحميلي گوش به فرمان امام وبا راهيان كربلا پاي به جبهه ها نهاد، ايشان در سال 1365 در جزيره مجنون حدود سه ماه از انقلاب دفاع نمود وسر انجام با شركت در عمليات كربلاي پنج پيروز مندانه به آغوش پدر ومادر باز گشت، حضور در كربلاي پنج چنان تحولي در ايشان ايجاد كرده بود كه قالب وصف نيست همينقدر كه مبدل شد به زاهد شب عالم عاقل روز و در مقابل مسائل ومشكلات جامعه با صبر وبردباري بهترين روش را انتخاب مي نمود و انچنان با خداوند راز ونياز مي نمود كه گويي هر لحظه بار معنويش كامل شده و از اين دنياي واهي به ان دنياي ابدي پر خواهد كشيد و سرانجام در سال 1366 براي بار چندم پاي به جبهه نهاد ودر منطقه عملياتي ماهوت در تاريخ 29/8/1366 به سوي معبود خود شتافت است. بزرگ ترين توصيه شهيد اين بود: حمايت از ولايت فقيه و اطاعت از فرمان هاي رهبر زمان خويش را وصيت كرده بود و نوشته بودكه اندوخته ودخيره ايشان كه مبلغ 4200تومان بود به دفتر رهبري ارسال گردد.
آخرین مطالب
پيوندها





نويسندگان


ورود اعضا: